سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 811305

  بازدید امروز : 42

  بازدید دیروز : 298

میاب دان بیر سس

 
هرگاه خداوند، بنده ای را گرامی بدارد، او را به دوستیِ خود مشغول می سازد . [.امام علی علیه السلام]
 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: سه شنبه 93/9/18::: ساعت 9:39 صبح

در پایان این قسمت به حدیثی از  امام صادق (علیه السلام) اشاره می­کنیم که در ارتباط با اقسام چندگانه‌ی توبه است. ایشان فرموده­اند:  «توبه ریسمان خدا و وسیله لطف و عنایت اوست و بنده باید نسبت به توبه در همه حالات مواظبت و مداومت داشته باشد. هر دسته از بندگان را توبه ای است مخصوص؛ توبه‌ی  پیامبران از اضطراب نفس و توبه اولیاء از اندیشه­ها و خیالاتی است که به خاطر ایشان خطور می­کند. و توبه اصفیاء از فراموشی غم غفلت است و توبه خواص و علما از اشتغال به غیر خدا است، و توبه عوام از گناهان است.»[27]

شرط پذیرش توبه

الف) انجام گناه از روی نادانی:

یکی از شرائط پذیرش توبه آن است که انجام گناه از روی نادانی صورت گرفته باشد. خداوند در قرآن کریم مى­فرماید: «إِنَّمَا التَّوْبَهُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَهٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ فَأُولَئِکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً»[28]؛ (پذیرش توبه از سوی خدا تنها براى کسانی است که کار بد را از روى جهالت انجام مى­دهند سپس زود توبه می­کنند، خداوند توبه چنین اشخاصی را می­پذرید و خدا دانا و حکیم است.)

     در مورد معنای «جهالت و ناآگاهی» مورد اشاره‌ی آیه، دیدگاه­های متفاوتی مطرح شده است که به چند مورد از آنها اشاره می­کنیم:

1- برخی از مفسّرین همچون جبائی، منظور جهالت در آیه را این می­داند که شخص گناهکار از معصیت بودن کار خود ناآگاه است و لذا گناه را ندانسته مرتکب می­شود. به همین جهت است که به پندار باطل خود، برای کردار و عمل گناه خود توجیهاتی به عمل می­آورد و بافته­هایی می­بافند تا کارش را نیک جلوه دهد، یا از میزان زشتی آن بکاهد. این دیدگاه توسّط برخی دیگر از مفسرین همچون رمانی نقد شده است.[29]

2 – برخی دیگر از مفسرین انجام گناه از روی جهالت را به معنای جهل نسبت به عواقب آن دانسته و بیان کرده­اند که فرد گناه­کار به عمق و ماهیت کیفری که در ارتکاب گناه و معصیت­شان است بخوبی پی نبرده­ است.

3- گروهی از مفسرّین بر این باورند که این شرط یعنی انجام از روی نادانی شرط عامی است که شامل همه‌ی گناهان می­شود؛ چراکه هر گناهی که از انسان سرمی­زند، درحقیقت از روی نادانی است؛ چرا که این آفت جهل است که انسان را از حق دور نگه می­دارد، گناه و زشتی را در نظرش می­آراید و او را جهت ارتکاب آن وسوسه می­کند. در روایتی از أبى عمرو زبیرى از امام صادق(علیه السلام) درباره‌ی معنای جهل در این آیه سؤال شد. حضرت در پاسخ فرمودند: «هر گناهی که انسان مرتکب می شود، اگرچه عالم باشد، هنگامی که خداوند را معصیت می کند، نادان است و دچار آفت و غفلت است» [30]

       همچنین خداوند در مورد گناه برادران یوسف از زبان آن پیامبر بزرگوار الهی نقل می­کند که « قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِیُوسُفَ وَأَخِیهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُون»[31]؛ (و گفت آیا دانستید آنگاه که نادان بودید با یوسف و برادرش چه کردید؟)[32]

4- برخی دیگر از مفسّرین «بجهاله» در این آیه را به معنای انجام گناهان در اثر طغیان غرایز و تسلط هوس­هاى سرکش و چیره شدن آنها بر نیروى عقل و ایمان دانسته­اند؛ چراکه در این حالت اگرچه علم و دانش انسان آلوده به گناه از بین نمى­رود، اما تحت تأثیر آن غرائز سرکش قرار گرفته و عملاً بى اثر مى­گردد، و هنگامى که علم اثر خود را از دست داد، عملاً با جهل و نادانى برابر خواهد بود. پس هر کس از روی هواى نفس و در نتیجه‌ی شهوت و غضب مرتکب این گناهان و اعمال زشت شود، در حقیقت، واقعیت امر بر او پوشیده مانده و از این جهت در جهل به سر می­برد. ولى اگر گناه بر اثر چنین جهالتى نباشد، بلکه از روى انکار حکم پروردگار و عناد و دشمنى انجام گیرد، چنین گناهى حکایت از کفر مى­کند و به همین جهت توبه آن شخص قبول نیست مگر این که از این حالت بازگردد و دست از عناد و انکار بشوید.[33]

    در تأیید این دیدگاه می­توان به کلام امام سجاد(علیه السلام) اشاره کرده که خطاب به پروردگار فرموده است: «اِلهى لم اَعْصِکَ حِینَ عَصَیتُکَ و اَنَا بِرُبُوبِیَّتِکَ جاحٍدٌ و لا بأمرک مُسْتَخِفٌ و لا لِعُقُوبَتِکَ مُتعَرِّضٌ و لا لِوَعِیدِکَ مُتهاوِنٌ لَکِنْ خَطِیئهٌ عَرَضَتْ و سَوَّلَتْ لى نفسى و غَلَبَنِى هَوَاىَ»[34]؛ (خداى من! هنگامى که به معصیت تو پرداختم، نه از روی انکار ربوبیت تو به گناه اقدام کردم و نه به خاطر خفیف شمردن امر تو و نه از آن جهت که مجازات تو را کم اهمیت گرفتم و نسبت به آن بى اعتنا بودم و نه وعده کیفرت را سبک شمردم، بلکه خطایى بود که در برابر من قرار گرفت و نفس اماره، حق را بر من مشتبه کرد و هوى و هوس بر من چیره شد.)

ب) نزدیک بودن زمان توبه

یکى دیگر از اموری که راه پذیرش توبه را هموار می­سازد، زمان مناسب برای توبه است. خداوند در ادامه‌ی آیه­ایکه که در بالا به آن اشاره شد می­فرماید: «ثم یتوبون من قریب»؛ یعنی اشخاص گناه­کاریکه پس از انجام گناه سریعاً توبه می­کنند.

    درباره معناى قریب (زمان نزدیک)، در میان مفسران دیدگاه­های متفاوتی مطرح شده است که می­توان آنها را در دو دسته جای داد:

1) بعضی از مفسرّین زمان قریب را پیش از مرگ می­دانند و معتقدند توبه پیش از مرگ باید باشد.[35]

در تأیید این دیدگاه می­توان به آیه اشاره کرد. خداوند در سوره‌ی نساء می­فرماید: «وَلَیْسَتِ التَّوْبَهُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ»[36]؛ (توبه برای کسانی نیست که کار بدی را انجام می­دهند [وتوبه نمی­کنند] تا اینکه وقتی مرگ یکی از آنها فرارسید می­گوید الآن توبه کردم)

طبرسی نیز در مجمع البیان می­نویسد: جمله‌ی «ثم یتوبون من قریب» نشانگر آن است که گناه­کار باید پیش از مرگ توبه کند؛ چراکه از دیدگاه قرآن، مرگ همیشه به انسان نزدیک است. لذا زمان انجام توبه در حال صحت و سلامت و پیش از بیماری و مرگ است.[37] مرحوم علامه طباطبایی نیز با پذیرش این قول، زمان مرگ را به ظهور نشانه­های آن دانسته است و «یتوبون من قریب» را به معناى توبه کردن قبل از آشکارشدن نشانه­هاى مرگ مى­گیرند و آیه‌ی بعد یعنی «ولیست التوبه للذین … قال انّى تبت الان» را بعنوان شاهد این مطلب می­دانند.[38]

     همچنین از پیامبر گرامی اسلام روایت شده است که آن حضرت فرمودند: کسی که یک سال پیش از مرگ توبه کند، خداوند او را می آمرزد، آنگاه فرمود: یک سال زیاد است کسی که یک ماه پیش از فرارسیدن مرگ توبه کند، خدا او را می آمرزد. سپس فرمود: یک ماه هم زیاد است، اگر کسی یک روز پیش از مرگ توبه کند، خدا توبه اش را می پذیرد. و او در پی آن فرمود: یک روز نیز زیاد است، اگر کسی یک ساعت پیش از مرگ توبه کند، توبه­اش پذیرفته می­شود و سرانجام فرمود: آن هم زیاد است، اگر کسی در آخرین نفس، خالصانه روی توبه به بارگاه خدا آورد و با همه وجود و اخلاص آمرزش بخواهد، خدای مهربان او را می بخشد.[39]

     در روایتی دیگر از وجود مقدّس آنحضرت نقل شد است که وقتی شیطان از آسمان رانده شد، گفت: پروردگارا به شکوه و شکست ناپذیری­ات سوگند که تا روح در بدن فرزندان آدم است، از آنان دست برنخواهم داشت. در برابر این سخن شیطان ندا آمد: به اقتدار و شکوه و بزرگی ام سوگند که در توبه را به روی آنان نمی­بندم و تا دم مرگ توبه آنان را می پذیرم.[40]

    2) بعضى دیگر از مفسرّین «یتوبون من قریب» را به معناى زمان نزدیک به گناه گرفته­اند، یعنى شخص گنه­کار باید به زودى از کار خود پشیمان شده و به سوى خدا بازگردد، زیرا توبه‌ی  کامل آن است که آثار و رسوبات گناه را به طور کلى از روح و جان انسان بشوید و کمترین اثرى از آن در دل باقى نماند و این در صورتى ممکن است که در فاصله نزدیکى قبل از آنکه گناه در وجود انسان ریشه دار شود و به شکل طبیعت ثانوى در آید از آن پشیمان شود، در غیر این صورت غالبا اثرات گناه در زوایاى قلب و جان انسان باقى خواهد ماند، پس توبه کامل توبه­اى است که به زودى انجام پذیرد و کلمه (قریب ) از نظر لغت و فهم عرف ، نیز با این معنى مناسبتر است.[41]

   برخی علمای اخلاق نیز توصیه می­کنند که بهتر است وقت توبه نزدیک زمان خطا باشد، به طوری که پس از انجام گناه سریعاً پیشمان شود و سعی در محور آثار آن کند، پیش از آنکه زنگار گناه بردل بنشیند و انباشته گردد و دیگر محوپذیر نباشد.[42]

شراتط کمال توبه

آنچه در قسمت قبل گذشت، در مجموع شرائط قبولی توبه بود که بدون آنها توبه قبول نیست. امّا برای توبه شرائط کمالی نیز وجود دارد که باعث از بین رفتن تمامی آثار گناه می­شود.

     روایت شده شخصی در خدمت حضرت امیر مؤمنان(علیه السلام) گفت: «استغفرالله» آن حضرت فرمودند: «مادرت بر تو بگرید. آیا می­دانی حقیقت استغفار چیست؟ به درستی که استغفار درجه علّیین است و بر مجموع شش معنا واقع شده است:

     اول: پشیمانی از گذشته؛ دوم: عزم بر ترک گناه در طول عمر؛ سوم: ادا کردن حقوق مردم؛ چهارم: قضا کردن هر واجبی که فوت شده؛ پنجم: گداختن هر گوشتی که از حرام روییده به حزن و الم، تا پوست به استخوان چسبیده و گوشت تازه بروید؛ ششم: الم و زحمت طاعت و عبادت به بدن چشانیدن به ازای آنچه از شیرینی معصیت چشیده. چون کسی این شش امر را به جا آورد بگوید: «استغفرالله».

     مشخّص است که مراد حضرت از استغفار، استغفار کامل است. و مراد این نیست که استغفار کردن بدون مجموع این شش امر، لغو و بی فایده است؛ زیرا شکی نیست که تلفظ کلمه «استغفرالله» از روی اخلاص، با فهمیدن معناى آن نیز موجب تحفیف عذاب است؛ بلکه گفتن آن از روی ثواب اگرچه معنای آن ر انیز نفهمد، خالی از ثواب نیست.[43]

     همچنین از جمله شرائط کمال توبه آن است که سعی نماید آثار کدورت و ظلمت را که از گناهان بر دل او تجمع کرده، به نور طاعت محو کند، زیرا هر گناه و معصیتی که از انسان صادر می­شود از آن ظلمت و تیرگی بر دل می­نشیند و برای محو آنها باید به طاعت و عبادات روی آورد. کما اینکه اگر شخصی عادت کرده در مجامع لهو و لعب شرکت کرده و آهنگ غنا بشنود، باید کفاره آن را از طریق شنیدن قرآن و مواعظ و احادیث و نشستن در مساجد و امثال آن بپردازد.[44]

اقسام گناه و کیفیت توبه از آنها

گناه بر چهار قسم است و توبه این چهار قسم هم متفاوت است که عبارت است[45]:

الف) تضییع حق الله که شامل محرمّات الهی از قبیل دروغ­گفتن یا شراب­خواری می­شود. توبه‌ی  این گناهان آن است که از انجام آنها دست کشیده و نسبت به گذشته پشیمان بوده و در جهت اصلاح خود کوشا باشد.

ب) دسته‌ی دیگر از گناهانی که باز به حقّ الله بر می­گردد و به انجام ندادن عبادت شرعی برمی­گردد و لذا لازم است شخص هنگام توبه قضای آنها را به جا آورد. همانند نماز و روزه. کسی که نماز نمی­­خواند، مسلمان حقیقی نیست و در روز قیامت در صف کفار و یهود و نصارى قرار می­گیرد. حتى انسانی که نسبت به نماز خود بی­مبالات است نیز این حق الهی را ضایع کرده است؛ همچنانکه خداوند نسبت به این افراد می­فرماید: «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ»[46] ( وای بر نمازگزارانی که در نماز خود سهل­انگاری می­کنند)

ج) دسته‌ی سوّم گناهانی است که به حق­الناس مربوط می­شود و جبران­پذیر نیست؛ مثل غیبت و تهمت که گناهان بزرگی است. در روایت است که در روز قیامت غیبت کننده و تهمت زننده را پنجاه هزار سال روی تلّ چرک و خون نگاه می دارند تا مردم از حساب فارغ بشوند؛ بعد او را به جهنم می برند. با این حال اگر این اشخاص از این کار خود توبه کنند، به این شکل که دیگر غیبت نکنند و از این کار زشتش شرمنده شوند، خدا آنها را می­آمرزد و اگر بتوانند آن تهمتی را که زده­اند رفع کرده و آبروی طرف مقابل را بازگردانند و یا رضایت شخصی که غیبت او را کرده­اند، جلب کنند کارها خوب است ولی  عمده جبران آنها همان پشیمانی است.

د) دسته چهارم حق الناسی که باید جبران شود؛ مثل خوردن مال مردم ولو یک ذره. یا ندادن خمس و زکات و یا خوردن مال یتیم که گناهان بزرگی است و اگر اهل دل نگاه کند می­بیند آتش از دهانش بیرون می آید مثل بیرون آمدن آتش از تنور. اما با این حال خداوند راه توبه برای این گناهان نیز قرار داده است به این نحو که از گذشته شرمنده شود و به حقوق و مال دیگران تجاوز نکن و در ضمن باید مال مردم را رد کند و اگر ندارد باید تصمیم داشته باشد هر وقت دارد رد کند و در مورد اموال شرعی مثل خمس و زکات، نیز حساب الآن و گذشته را پرداخت کند و در این صورت است که توبه او قبول می­شود.[47]

ثمرات توبه نصوح

در آخر به برخی آثار و ثمرات توبه نصوح که در آیه‌ی 8 سوره‌ی تحریم به آن اشاره شده، می­پردازیم.

1- بخشودگى سیئات و گناهان. خداوند فرموده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّـهِ تَوْبَهً نَّصُوحًا عَسَى? رَبُّکُمْ أَن یُکَفِّرَ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ»[48] (امید است با این کار پروردگار شما گناهانتان را ببخشد و بپوشاند.)

2- ورود به بهشتِ پر از نعمت­های الهى: «وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ»؛ (و شما را در باغهائى از بهشت وارد کند که نهرها از زیر درختانش جارى است).

3- عدم رسوائى در آن روز که پرده­ها کنار مى­رود، و حقایق آشکار مى­گردد، و دروغگویان تبهکار خوار و رسوا مى شوند، آرى در آن روز پیامبر(صلى الله علیه و آله) و مؤمنان آبرومند خواهند بود، چرا که آنچه گفتند به واقعیت مى پیوندد. خداوند می فرماید: «یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّـهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ»؛(این کار در روزى خواهد بود که خداوند پیامبر و کسانى را که با او ایمان آوردند خوار و موهون نمى کند).

4- از دیگر ثمرات توبه‌ی  نصوح آن است که نور ایمان و عمل انسان­های توبه­کار از پیشاپیش و سمت راست آنها حرکت مى­کند و مسیر آنها را به سوى بهشت روشن مى سازد چراکه در قرآن کریم آمده است: «نُورُهُمْ یَسْعَى? بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ»؛ (نور آنها (ایمان و عمل صالح آنها) از پیشاپیش و از سوى راستشان در حرکت است) و عرصه‌ی محشر را روشن مى­سازد، و راه آنها را به سوى بهشت مى­گشاید).

5- انسانی که توبه‌ی  نصوح انجام داده است، توجهش به خدا بیشتر مى­گردد، لذا رو به سوى درگاه خدا مى­آورد و از او تکمیل نور و آمرزش کامل گناه خویش تقاضا مى­کند. خداوند در قرآن از لسان انسان­های توبه­کار فرموده است: «یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلَى? کُلِّ شَیْءٍ قَدِیر»؛(آنها رو به درگاه خداوند آورده، مى گویند: پروردگارا! نور ما را کامل کن ، و ما را ببخش که بر هر کار قادرى).[49]

نتیجه

خداوند در قرآن کریم شرط قبولی توبه را آن دانسته که «نصوح» باشد. از مجموع کلمات مفسّرین می­توان استفاده کرده که توبه‌ی  نصوح توبه­ایست که اوّلاً معصیت از روی جهل و نه از روی عناد انجام شده باشد؛ ثانیاً شخص گنه­کار سریعاً پس از انجام گناه توبه کند هرچند تا رسیدن نشانه مرگ امکان توبه وجود دارد؛ ثالثاً شخص معصیت­کار در نهایت با حالت ایمان از دنیا برود؛ رابعاً پشیمانی و تصمیم بر ترک گناه در آینده وجود داشته باشد و خامساً شخصی گنه­کار باید خود را اصلاح کند و گناهان گذشته را جبران نماید.

فهرست منابع

1-                 قرآن کریم

2-                 ابن فارس، معجم القائیس اللغه، مکتبه الأعلام الاسلامی، 1404ق .

3-                 ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دارصادر، بی­تا.

4-                 جلال الدین سیوطی، عبد الرحمان، بن ابو بکر، درالمنثور، ناشر: مکتبه آیه الله العظمى مرعشى نجفی، بی­تا.

5-                 فراهیدی، خلیل بن احمد، ترتیب العین، ابراهیم سامرائی (محقق)، اسعد طیب (مصحح)، مهدی مخزومی (محقق)، قم: نشر اسوه، چاپ اول، 1414ق.

6-                 راغب اصفهانى، مفردات غریب القرآن، مترجم: حسین خداپرست.

7-                 شبر، سید عبد الله، اخلاق، مترجم: محمد رضا جباران، ناشر: مؤسسه انتشارات هجرت، قم، چاپ دوازدهم، سال 1386?

8-                 صدوق، ابی جعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه القمی، من لا یحضره الفقیه.

9-                 طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، مترجم: سید محمد موسوى همدانى، ناشر: بنیاد علمى و فکری علامه طباطبایى، 1363?

10-             طبرسی، ابی علی الفضل بن الحسین، مجمع البیان، مترجم: على کرمى، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1380?

11-              عباس قمى، مفاتیح الجنان.

12-             عروسی حویزی، نور الثقلین، ناشر: مؤسسه تاریخ عربى- بیروت لبنان، چاپ اول، سال 1422?

13-             عیاشی، محمد بن مسعود بن عیاش السلمی السمرقندی، تفسیر العیاشی، ناشر: المکتبه العلمیه، تهران سوق الشیرازی.

14-             مظاهرى، حسین، اخلاق در خانه، ناشر: انتشارات اخلاق، قم ، چاپ پنجم، سال 1377?

15-             مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ناشر: دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ سی و هشتم، 1379?

16-             نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات (علم اخلاق اسلامى)، مترجم: سید دکتر جلال الدین مجتبوى، ناشر: دار المجتبى، قم، 1385?

17-             نوری ، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، ناشر: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام)، بیروت، 1408ق.

 


[1]- سوره نور / 31

[2]- سوره تحریم / 8

[3] – الخلیل بن احمد عمر، العین.

[4] -ابن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغه.

[5] – «التَّوْبهُ الرُّجُوعُ من الذَّنْبِ وقال الأَخفش التَّوْبُ جمع تَوْبهٍ وتابَ إِلى اللّهِ یَتُوبُ تَوْباً وتَوْبهً ومَتاباً، أَنابَ ورَجَعَ عن المَعْصیهِ إِلى الطاعهِ» ابن منظور، لسان العرب.

[6]- النراقی، محمدمهدی، جامع السعادات(علم اخلاق اسلامی)، مترجم: دکتر سید جلال الدین مجتبوی، ج 2، ص 275 .

[7] – الخلیل بن احمد عمر، العین، ذیل واژه «نصح».

[8]- «التوبه النصوح: أن لا یعود إلى ما تاب عنه الخلیل بن احمد عمر»، العین.

[9]- ابن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغه.

[10]- راغب اصفهانی، المفردات غریب القرآن، «ذیل واژه نصح».

[11]- جلال الدین سیوطی، عبد الرحمان بن ابو بکر، درالمنثور، ج 10، ص 60 .

[12]-  همان.

[13]-  مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 24 ص 290 .

[14]-  النراقی، محمد مهدی، جامع السعادات(علم اخلاق اسلامی )، ج 2 ، ص 290?

[15]-  «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ»، بقره / 222 .

[16] – امام باقر فرمود: «ان الله تعالى أشد فرحا بتوبه عبده من رجل اضل راحلته و زاده فی لیله ظلماء فوجدها، فالله اشد فرحا بتوبه عبده من ذلک الرجل براحلته حین وجده»، کافی، ج2، ص435?

[17] – غافر/9-7

[18]-  النراقی، محمد مهدی، جامع السعادات(علم اخلاق اسلامی)، ج2، ص 275?

[19]- راغب اصفهانی، المفردات الغریب القرآن، مترجم: حسین خدا پرست، ذیل واژه «توب»

[20]- شبّر، سیدعبد الله، اخلاق، مترجم: محمد رضا جباران، ص352 .

[21]- مظاهری، حسین، اخلاق در خانه، ج 2، ص 199 .

[22] سوره بقره/ 37 .

[23]- سوره انبیاء / 87?

[24]- مظاهری، حسین، اخلاق در خانه، ج2، ص 200?

[25]-  مستدرک الوسائل، ج 5، ص220?

[26]- مظاهری، حسین، اخلاق در خانه، ج 2، ص 202  .

[27]-  نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج 2، ص 277?

[28] – نساء/ 17?

[29]- طبرسی، مجمع البیان، مترجم: علی کرمی ، ج 2، ص761?

[30]- عیاشی، محمد بن مسعود بن عیاش السلمی السمرقندی، تفسیر العیاشی، ج 1، ص 243 ، ح 62 .

[31] – یوسف/89?

[32]- طبرسی، مجمع البیان، مترجم: علی کرمی ، ج 2، ص761 .

[33]-  طباطبائی، سید محمد حسین ، المیزان، مترجم: سید محمد باقر موسوی همدانی ج4، ص 382 /  مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه ج 3، ص312 .

[34]- عباس قمی، مفاتیح الجنان، دعای ابو حمزه ثمالی.

- [35] جلال الدین سیوطی، عبد الرحمان بن ابو بکر، درالمنثور، ج 3، ص 59 .

[36] – نساء/18

[37]- طبرسی، مجمع البیان، مترجم: علی کرمی، ج 2، ص761?

[38]-  طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان مترجم: سید محمد باقر موسوی همدانی ج4،  ص383?

[39]- صدوق، ابی جعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه القمی، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص133، ح 351 + طبرسی، مجمع البیان، مترجم: علی کرمی، ج 2، ص 762+ عروسی حویزی، نور الثقلین، ح 1، ص 457، ح 130

[40]- «و عزتی و عظمتی و جلالی لا احجب التوبه عن عبدی حتى یغرغربها» طبرسی، مجمع البیان، مترجم: علی کرمی، ج 2، ص763?

[41]- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه ج3، ص312?

[42]- مولى مهدی نراقی، جامع السعادات، ج3 ، ص83 .

[43]- نراقی، احمد، معراج السعاده، ص560 .

[44] همان.

[45]- مظاهری، حسین، اخلاق در خانه، ج 2، ص 206?

[46]-  سوره ماعون / 4و5 .

[47]- همان، ص 207?

[48] – تحریم/8

[49]- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 24، ص 291?

منبع: http://intjz.net/maqalat/ak-Tobe%20Nasuh.html

خبرنامه آرمان مهدویت


 
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

لوگوی دوستان

 

درباره خودم


میاب دان بیر سس

ابوالفضل روزی طلب
اینجانب ابوالفضل روزی طلب در 13شهریور سال 1342 در روستای میاب از توابع شهرستان مرند متولد شده ام. از کودکی عاشق شعر و ادبیات و معارف دینی و قرآنی می باشم، امیدوارم به لطف الهی بتوانم خدمتی هر چند ناقابل به هموطنانم انجام داده باشم.
 

حضور و غیاب

 

اشتراک